مطالب حقوقی

۷ دلیل که مردم احساس خوبی به وکلا ندارند!

10 مرداد 1398

چند روز قبل به مطلبی با همین عنوان برخوردم که توسط یکی از وکلای با سابقه آمریکا، نوشته شده. برایم جالب است که در بین مردم آمریکا هم، با وجود بالاترین نسبت تعداد وکیل به تعداد اشخاص، ظاهرا همان احساسی در بین مردم هست که در اینجا!

این مطلب ترجمه ای آزاد از متن اصلی است: [عبارات و جملات داخل کروشه، از من است]

 

وکالت یکی از بهترین تخصص ها است. اما مردم چه احساسی نسبت به آن دارند؟

بعد از این که به علت بارندگی شدید و ورود خسارت به یک‌ پارک بازی، این پارک تصمیم گرفت علیه شرکت بیمه اش طرح دعوا کند، تیتر یکی از روزنامه ها این بود: سیل به آرک خسارت زد. وکلا دست به کار می شوند.

بعضی نویسندگان قدیمی هم چنین حسی داشته اند. شکسپیر جایی گفته است: بیایید قبل از هر کاری وکلا را بکشیم. [البته بر خلاف نظر برخی، از جمله نویسنده این متن، شکسپیر این جمله را در تایید وکلا در نمایشنامه هنری ششم به کار برده است]

در میان مردم هم جملات و جوک هایی راجع به وکلا هست که آنها را حراف و حقه باز معرفی می کند. 

 اما واقعا چرا مردم چنین احساسی نسبت به حرفه وکالت دارند؟  به زعم من دلیل آن می تواند اینها باشد:

 

حق الزحمه

همه ما روزانه هزینه های زیادی را می پردازیم که بیشتر از دستمزد وکلاست. مثل هزینه سرسام آور تحصیل بچه هایمان در مدارس غیر دولتی، یا هزینه یک وعده غذای‌ خانواده در رستوران. یا حتی آرایشگاه خانمها. (البته با اینها می توانیم خودنمایی کنیم!) اما مردم احساس می کنند مبلغی که برای تنظیم یک قرارداد یا دفاعیه به وکیل می پردازند منصفانه نیست، و گمان می کنند وکلا بسیار ثروتمندند. در حالی که من از همکارانم کم نشنیده ام که اگر از همسرشان جدا شوند نمی توانند از پس زندگی شان برآیند. [در برخی کشورها مرد در هنگام طلاق باید نیمی از دارایی اش را به همسرش بدهد].

 

شفافیت مالی

بیشتر وکلا شفاف هستند اما مردم چه چیزی را می بینند، یا چه چیزهایی را نمی بینند؟ مردم تنها صورتحساب را می بینند که در آن نوشته ۴ ساعت مشاوره. مشاوره ای که به نوشتن لایحه دفاعیه ای ختم شده. آنها ۴۰۰ دلار را می بینند، اما نمی بینند که آقا یا خانم وکیل برای نوشتن چند صفحه دفاعیه، ساعتها وقت صرف مطالعه پرونده و اسناد و مقررات کرده است. 

طبیعی است که چون ما در عصر تبسی زندگی می کنیم [در متن اوبر است] صورتحساب وکلا غیر شفاف به نظر برسد. اپ تپسی برای رفتن از نقطه الف به ب سریعا قیمت را محاسبه می کند: هم مسیر مشخص است، هم قیمت آن.

 

دنبال کنندگان آمبولانس

[این عنوان به طنز به انتظار برخی وکلا جهت پیگیری پرونده آسیب دیدگان یا بیماران، با دنبال کردن آمبولانس ها، اشاره می کند] وعده و وعید برخی وکلا در تبلیغات کاذب شان، دریافت حق الوکاله در پایان کار و حتی چسباندن آگهی بر بالای در توالتهای عمومی [در ایران وکلای کانون وکلا، (البته نه وکلای قوه قضاییه)، مجاز به تبلیغات نیستند] این احساس را که وکلا صرفا به دنبال پول هستند ایجاد می کند.

 

عبارات طولانی و نامفهوم

از نظر مردم، وکلا راجع به یک مطلب ساده، مفصل حرف می زنند و می نویسند. اغلب افراد تمایل دارند همه کارها مثل زمانی که دکمه قبول شرایط را در هنگام نصب نرم افزار می زنند، پیش برود. (اگرچه نمی دانند چه اجازه ای به سازنده داده اند یا چه شرایطی به آنها تحمیل شده)

به علاوه وکلا و حقوقدانان از واژه ها و عبارات غیرمعمول و نامفهوم استفاده می کنند، که درک آنها برای مردم ساده نیست.

 

 طبیعت کاری دشمن پرور

هر دعوا دو‌طرف دارد، و به هر حال دست کم یک شخص، طرف مقابل وکیل است. بنابراین در هر پرونده، وکلا دست کم یک دشمن خواهند داشت. خیلی سخت است که بتوانیم طرف مقابل را قانع کنیم این شغل ماست و ما وظیفه کاریمان را انجام می دهیم.

شکسپیر جایی گفته است: با جدیت کار کنید، اما دوستانه و در کنار هم غذا بخورید.

 

مدت زمان رسیدگی

هر چه موضوع پیچیده تر، مدت زمان رسیدگی طولانی تر. برخی پرونده ها حتی ممکن است ماهها یا سالها به طول انجامد. دندانپزشکی در مورد کارش می گفت: خوشبختانه ظرف یک ساعت تمام می شود.

بهترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که توضیح دهیم مدت زمان رسیدگی ارتباطی به وکلا ندارد و اگر نتیجه گرفتن در پرونده ای طولانی شده به این دلیل نیست که وکیل پرونده مشغول گلف بازی کردن است!

 

موکلین تبهکار

وکلا گاهی به دلیل قبول وکالت تبهکاران، از سوی مردم متهم می شوند. کدام وکیل است که تاکنون فردی از او‌ نپرسیده باشد: اگر بدانی موکلت مجرم است باز هم وکالت او را ادامه می دهی؟ ما هم عموما جواب می دهیم: همه بی گناهند مگر این که خلافش ثابت شود یا می گوییم: حتی مجرمین هم حق دفاع و استفاده از وکیل دارند.

 

نویسنده در پایان  به وکلا توصیه می کند که ما نمی توانیم همه چیز را تغییر دهیم، اما می توانیم شفاف تر عمل کنیم و در تبلیغات مان زیاده روی نکنیم.

و خطاب به دیگر مردم هم می گوید، ما نمی توانیم کسی را درک کنیم مگر این که خودمان را به جای او بگذاریم و با کفشهای او‌ راه برویم.