اخلاقِ باور
با بروز بحران های آب، برق، واکسیناسیون، گرانی و تورم، ... افراد مختلفی به تحلیل علل وقوع وضع موجود پرداخته اند. این علت ها از فساد اقتصادی تا تحریم و بیت کوین را شامل می شود. اما این سوال پیش می آید که اگر علت وضع موجود به همین سادگی قابل شناسایی است، چرا اراده ای برای رفع آن وجود ندارد؟ نباید کار سختی باشد که جلوی فساد اقتصادی را گرفت یا از استخراج بیت کوین جلوگیری کرد. اگر سخت است پس احتمالا مشکل جای دیگری است و می توانیم ادعا کنیم هرکدام از این علت ها، در واقع خود معلول اند نه علت.
علت آنچه بر این مردم و مرز و بوم می رود، شاید بی تدبیری است. اما این بی تدبیری یعنی چه؟ آیا منظور این است که فلان مدیر توان انجام مسئولیتی را که بر عهده گرفته ندارد؟ کارشناسِ مجموعه به واقع کارشناس نیست؟ اگر ناتوانیم، اگر نمی دانیم، پس چطور کار را بر عهده گرفته ایم / برعهده مان گذاشته اند؟ بنابراین علت این هم نیست، اگرچه دست کم سرنخی به دست می دهد: این که چطور خودمان را توجیه می کنیم تا مسئولیتی خارج از توان مان را بر عهده بگیریم؟ چطور خودمان را توجیه می کنیم که کارمان را بلدیم و آنچه ساختیم محشر است؟ چطور خودمان را توجیه می کنیم که دانش مان را به روز نکرده و بدون مطالعه مدعی بهترین ها باشیم؟
بارها شده که برای کم کاری هایم، برای کار نادرستی که می دانستم نادرست است ولی دلم خواسته انجام بدهم، خودم را توجیه کرده ام. بله، بارها شده که می دانستیم کاری غلط است، ظلم است، اما خودمان را توجیه کرده ایم. به خودمان گفته ایم قانون است، تحریم است. رییس و فرمانده خواست. نظر مشاور و کارشناس بود. پس آنها مسئولیت دارند و نه من.
این که ما می توانیم خودمان را، علی رغم این که کار درست را می شناسیم، توجیه می کنیم، مورد توجه متفکرین مهمی بوده، اما هیچ یک در تایید آن نیست، زیرا آدمی مجهز به عقل و وجدان برخاسته از آن است: وجدان و عقل که سرچشمه اخلاق است. پس گزاف نگفته ایم اگر بگوییم جامعه ما بی اخلاق شده و علت العلل وضع موجود این کشور بی اخلاقی است. البته که منظورم از بی اخلاقی، طرز پوشش خانم ها، سگ گردانی یا شلوارک پوشیدن آقایان نیست، که اینها در زمره اخلاق فردی اند و کسی را حق دخالت در آنها نیست. منظورم اخلاق اجتماعی است. اخلاق اجتماعی یعنی ویژگی های آن تصمیمی که بر زندگی دیگران تاثیر می گذارد. اما در مقابل ما چه کرده ایم؟ به جای اخلاقی کردن جامعه (منظور اخلاق اجتماعی است) بر تحمیل اخلاق فردی مان بر دیگران اصرار ورزیده ایم. با این فکر که با خوب شدن هر یک از آدم های جامعه (البته بنا به تعریف خودمان از خوبی)، جامعه هم خوب می شود. غافل از این که جامعۀ خوب لزوماً حاصلِ جمع آدمهای خوب نیست. با قرائت سطحی از دین، تصور کرده ایم که با دیندار کردن افراد جامعه، جامعه هم خوب خواهد شد. بی توجه به آن که اگر تفسیرمان از قواعد دینی با اخلاق مخالف باشد، قطعاً برداشت مان از دین غلط بوده و ملاک اصلی همان اخلاق است.
همین است که متحیریم چطور غربی های به اعتقاد ما بی دین، از ما مسلمان ترند! بله، برای پیشرفت یک جامعه لزوماً نیاز به دین نیست، زیرا بخش بزرگی از دستورات دین در واقع حامی اخلاق اجتماعی است و آنها به جای دین، اخلاق اجتماعی را قانون کرده اند.
اما متاسفانه از نظر عموم مسلمانان، اخلاق شاملِ اخلاق باور یا تفکر و تحقیق، و اخلاق اجتماعی نمی شود. یعنی مسلمانان از یک سو تصور روشنی از اخلاق باور یا اخلاق تفکر ندارند و از سوی دیگر اخلاق اجتماعی را به فقه فرو می کاهند. (برای مطالعه بیشتر، بنگرید به کتاب دین در ترازوی اخلاق، دکتر ابولقاسم فنایی)
در نهایت منظور از اخلاق باور چیست که آن را علت العلل و بانی وضع موجود می دانیم؟
این عبارت تقریباً 200 سال قبل در مقاله ای به همین نام توسط کلیفورد به کار رفت. او مقاله اش را با این مثال آغاز کرد: صاحب کشتی کهنه مسافربری، در آخرین باری که کشتی آماده حرکت می شد، دچار شک و تردید شد که نکند کشتی به دلیل کهنگی و نواقص آن به سلامت به مقصد نرسد. او نهایتاً بر این شک غلبه کرده و خود را متقاعد می کند که کشتی این بار هم مانند دفعات قبل به سلامت مسافران را به مقصد می رساند. (به دلت بد راه نده خودمان!) بعد از آن که کشتی در اقیانوس غرق شد و تمام مسافران کشته شدند، صاحب کشتی آسوده خاطر خسارت خود را از شرکت بیمه دریافت کرد!
روشن است که همه ما بر مقصر بودن صاحب کشتی اتفاق نظر داریم. زیرا بر اساس شواهد و قرائن موجود او حق نداشته معتقد شود که کشتی اش به سلامت مسافران را به مقصد می رساند. حتی اگر کشتی این بار هم به سلامت از دریا عبور می کرد باز هم از تقصیر صاحب کشتی در اعتقاد پیدا کردنِ بی دلیل (خودفریبی، توجیه) کم نمی کرد. متاسفانه شبیه این مثال در جامعه ما فراوان است و حتی به ضرب المثل هم تبدیل شده که از این ستون به آن ستون فرج است. اما بر اساس اصول اخلاقی، ما در باور و اعتقاد پیدا کردن هم مسئولیت داریم و به بیان کلیفورد: "همیشه، همه جا، و برای هر کس خطاست که بر اساس قرائن ناکافی به چیزی معتقد شود". بنابراین بیراه نگفته ایم اگر وضعیت فعلی خوزستان، واکسیناسیون، بحران برق، سیل چند سال قبل شیراز، تحریم اقتصادی و هر جای دیگری که قرار بوده تصمیمی بگیریم اما کم کاری کرده ایم، را ماحصل دوری جامعه از اخلاق اجتماعی و اخلاقِ باور بدانیم.
وجدان به طور اساسی کارکرد آموزش و تربیت است. نقطه آغاز و عزیمت اینجاست.