این گونه خامی، دیگر هرگز
دو ماه قبل، در کشور آمریکا، آقای زاهد قریشی، مسلمانی پاکستانی الاصل، به عنوان قاضی فدرال منصوب شد. در جریان جلسه تایید صلاحیت او در مجلس سنا، سناتور ریچارد داربین، از او در مورد دینش (مشخصاً شریعت) سوال کرد. هر چند که او پاسخ داد چیزی در این باره نمی داند، اما سوال این سناتور مورد انتقاد جدی قرار گرفت که مطابق قانون اساسی او حق نداشته درباره دینِ قاضی سوال کند.
در قانون اساسی ایران اما، دین رسمی کشور اسلام است و تنها، پیروان ادیان زرتشتی، مسیحی و یهودی در انجام فرائض خود آزادند. (اصول 12 و 13) به گمانم در هنگام تنظیم قانون اساسی، نویسندگان آن متوجه آثار منفی تعیین دین رسمی کشور نبودند. کما این که بخش بزرگی از جامعه هم مدتها پس از اجرای آن و در عمل متوجه آفت های آن شد. از مهمترین مشکلاتی که توجه به عقیدۀ دینی افراد به وجود می آورد این که اولاً انسانیت به اعتقادات مذهبی فروکاسته می شود و مرزی برای خودی و غیرخودی ایجاد می کند. چندان که غیرخودی ها، آنها که تمایلی به تغییر باور خود به عقیده رسمی شده ندارند، هر چند متخصص و متعهد باشند، از تصدی مشاغل و مناصب مهم و تاثیرگذار کنار گذارده می شوند، که آسیبی جدی است. ثانیاً چون عقایدِ فردی، موضوعاتی درونی و غیر قابل کشف اند، ملاک تشخیص افراد دین دار از بی دین به مظاهر بیرونی آن تقلیل یافته و فرصتی برای "اسماعیل تیغ زن ها" و امثال او فراهم آورده و می آورد تا با حفظ ظاهر، هر چه می خواهند از ظلم و بدی و چپاول منابع و حقوق مردم کم نگذارند. این آسیب هم کم از آن یکی ندارد. چنان که افتد و دانی.
آزادی عقیده و بیان از یکدیگر جدا نیستند، این دو در زمره حقوق اولیه و بنیادین بشر (نسل اول) شناسایی شده و ملل پیشرفته، نه تنها به روی کاغذ که در عمل هم خود را بیشتر از ما متعهد به اجرای آن ساخته اند. آزادی بیان یعنی هر یک از شهروندان حق دارد آزادانه نظر خود را در مورد همه موضوعات بدون نگرانی بیان کند.
به تازگی طرحی در مجلس ایران با عنوان صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی سر و صدای زیادی به راه انداخته. به موجب این طرح، علاوه بر تغییرات مهمی مثل تعیین کمیسیون متولی، و تشکیل صندوق حمایت از نرم افزار های داخلی (مواد 3 و 13)، شرکتهای ارائه دهنده نرم افزارهای خدمات پایه کاربردی خارجی( نظیر اینستاگرام، واتس اپ و گوگل) را مکلف به انجام اموری نظیر ذخیره سازی اطلاعات در ایران نموده و ضمانت اجرای عدم رعایت این مقررات را ممنوع کردن استفاده از آنها (فیلتر کردن) قرار داده است. هر چند که عده ای بر آنند بررسی این طرح در شرایط فعلی به منظور اعمال فشار به آقای رییسی و سهم خواهی در دولت او صورت گرفته و برخی هم ایجاد زمینه منافع اقتصادی برای عده ای خاص را دلیل طرح آن می دانند، (که به نظرم اولی معقول تر به نظر می رسد) اما اگر هیچ یک از این گمانه زنی ها صحیح نباشد و طراحان آن واقعاً به دنبال تصویب و اجرای آن باشند، هر چند که در این صورت هم، چنین قانونی سرانجامی بهتر از قانون ممنوعیت به کارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره نخواهد یافت، اما نکات مهمی را به میان می کشد که با بحث ما مرتبط است. بعید است طراحان این طرح ندانند که شرکتهای خارجی اگر بخواهند هم با وضعیت تحریم ها امکان حضور در ایران را نخواهند داشت و عجیب است اگر ایشان ندانند فضای مجازی در کنار استفاده های تجاری، در نبود رسانه های داخلیِ مستقل، ابزاری برای ابراز عقیده و بیان شهروندان شده (عده ای هم معتقدند اتفاقا همین وجهِ این فضا حاکمان را نگران ساخته) و مسدود کردن این فضا، در واقع و به نوعی محدود کردن آزادی بیان شهروندان است که آثار تخریبی زیادی به همراه خواهد داشت.
گفته شد که آزادی عقیده و بیان در زمره حقوق بنیادین بشر شناسایی شده، و حقوق بشر را حقوقی گفته اند که آدمی به صرف انسان بودن دارا می شود، و دولتها تنها شناسایی کننده آنها هستند. اما اگر چنین نباشد چطور؟ اگر دولتها به مرور و بر اساس تجاربی که برای حفظ و بقای جامعه و پیشرفت آن، اصولی را برای حکمرانی واجب یافته و به عنوان حقوق بشر معرفی کرده باشند، چه؟ این یعنی حقوق بشر ذاتی بشر نیست، ذاتیِ بقا و رشد جامعه است و و الا حاکمان در سراسر دنیا هر جا بتوانند از زیر پا گذاشتن آن فروگذار نمی کنند، لکن چون می دانند نفعِ رعایت این حقوق، به جامعه و خودشان باز می گردد، بر این وسوسه لگام می زنند تا با بحران و فروپاشی مواجه نشوند. تا مردم پشتیانِ وجود آنها باشند. که اگر پشتیبانی و فداکاری مردم نباشد، کشوری اگر کشور بماند، برهوتی است که خود حاکمان هم تحمل آن را نخواهند داشت.
غرضم از چنین تفسیری توجه دادن به آثار عدم رعایت حقوق بشری چون آزادی بیان در جامعه است. همان طور که نبود آزادیِ عقیده آثار مخرب زیادی به بار آورده و می آورد.
هدفم این است که بگویم حقوق بنیادین بشر، امور تشریفاتی و نمایشی نیستند، آثاری مهمی دارند که غفلت از آنها مصیبت به بار می آورد. که اگر چنین نبود موتور سواری بانوان در عربستان آزاد نمی شد و شاهد چینِ امروز نبودیم.